پرسش هایی از رئیس فدراسیون فوتبال
تهران- ایرناپلاس- رئیس فدراسیون فوتبال تا چه اندازه توانسته به وعدههایش عمل کند؟ هرچند برخی از وعدهها به زمان نیاز دارند اما آیا تا کنون نشانهای از اینکه این وعدهها شروع شده باشند هم دیده شده است؟
به گزارش ایرناپلاس، شهابالدین عزیزیخادم گفته بود تلاش میکند از فوتبالیها در فدراسیون خود استفاده میکند و کریم باقری را به تیم ملی آورد و بهتازگی هم مهدی مهدویکیا را به عنوان سرمربی تیم ملی امید انتخاب کرد اما در مجموع آیا خبری از حضور فعال فوتبالیها در فدراسیون هست؟
عزیزیخادم بارها از قانونمداری سخن گفته اما در عمل دیده نشده و بر اساس بند ۸ ماده ۶۷ اساسنامه فدراسیون فوتبال، صراحتاً اعلام شده که هرگاه پست دبیرکل یا هریک از پستهای دیگر فدراسیون به هر دلیل از جمله استعفا، اخراج، عزل، فوت و تعلیق، بالتصدی شوند، رئیس فدراسیون میتواند برای آن پست، حداکثر به مدت سه ماه، سرپرست تعیین کند. در حال حاضر مدتها از سه ماه تعیین شده میگذرد اما نواب رئیس اول و دوم او همچنان بهصورت موقت فعالیت دارند و خبری هم از برگزاری مجمع نیست.
او همچنین وعدههای زیادی درباره شفافیت داده بود اما در عمل چنین نشد و در آخرین جلسه هیأترئیسه در حالی که ۳۰ مصوبه انجام شده، فقط ۱۱ مصوبه به صورت عمومی اعلام شده که کاملاً با شعار شفافسازیش در تضاد است.
خبری از تحقق وعدهها نیست
نزدیک به هشت ماه از ریاست عزیزیخادم بر فدراسیون فوتبال میگذرد؛ هشت ماهی که درست مثل روزهای پیش از انتخاب این چهره جدید برای ریاست فدراسیون فوتبال در حد وعدههای زیبا و مخاطبپسند سپری شده است با این تفاوت که پیش از انتخابات، عزیزیخادم خودش حرف میزد، اما حالا مجیزگو هم دارد.
بهتر است کمی به عقب برگردیم؛ عزیزیخادم همان کسی است که در انتخابات رسیدن به صندلی ریاست فدراسیون فوتبال برنامهای ۳۲ صفحهای ارائه داد که قرار بود ساختار ناقص و پرایراد فوتبال ما را اصلاح کند. شاید بپرسید کدام برنامه؟ همان برنامهای که در آن مقرر شده بود درآمد ۲۵۰ میلیاردی سالانه نصیب فوتبال شود، آن هم از راههای مختلف همچون حق پخش تلویزیونی، کمک از وزارت ورزش، صنایع، فروش البسه، فروش بلیت، اسپانسرها، سامانه هواداری، سازمان لیگ، کمکهای مردمی و … .
تازه در خصوص مسائل مالی برنامههای دیگری هم داشت؛ از جمله مهمترین آنها میتوان به تدوین یک برنامه استراتژیک بازاریابی جدید باهدف ایجاد درآمد حداقل ۱۰ میلیون یورویی در سال و انجام برندینگ در فدراسیون فوتبال و برنامههای دیگر با اسامی پرطمطراق و دهان پرکن!
از آن روزها نزدیک هشتماه میگذرد؛ گویا رئیس فدراسیون بیخیال وعیدهای درآمدزایی شده و به همان مقوله کمکهای وزارت ورزش و صد البته دولت بسنده کرده و به صورت دائم برای گرفتن پول در حال دیدار با دولتمردان است؛ با این روند هیچ بعید نیست و جای تعجب هم ندارد تا متوسل به آخرین بند برنامههای خود یعنی کمکهای مردمی شود.
چشم به بیتالمال
فوتبال قرار بود با برنامهریزیهای عزیزیخادم و همفکرانش درآمدزایی کند و دیگر نیازمند کمکهای دولت و مردم نباشد؛ اما گویا او به این نکته توجه نداشته که برنامهریزی، فقط استفاده از عبارات دهان پرکن و سردادن شعارهای قشنگ نیست و اگر بود، اسلاف او در فدراسیون فوتبال خیلی بهتر از او این کار را بلد بودند و میتوانستند از عهده آن بربیایند.
فدراسیون فوتبال این روزها با ریاست عزیزیخادم و حمایت قشری خاص، باز هم چشم به پول بیتالمال دارد؛ در یک کلمه باید عنوان کرد که خبری از درآمدهای چند صد میلیونی و میلیاردی نیست، منتظرش هم نباشید!
اکنون این پرسش مطرح است اگر قرار باشد فوتبال با پول دولت و مردم اداره شود چه نیازی به رئیس دارد؟ رئیس فدراسیون به تازگی در صحبتهایش گفته، این فدراسیون نه باج میدهد و نه باج خواهی میکند. نمیدانیم اتفاقات رخ داده در فدراسیون را چگونه تحلیل کنیم؛ از حضور افردا خاص در فدراسیون فوتبال تا پشتپرده بخشش تخلف یک آکادمی فوتبال و …
سفرهای ابهامانگیز
ابهامهایی در باره اهداف سفر اروپایی عزیزیخادم نیز وجود دارد؛ هنوز کسی نمیداند این سفر تجارت شخصی بود یا دغدغه فوتبال؟ ابهام آنجایی پیش میآید که در سفر تیم ملی فوتسال به لیتوانی افراد متفرقه اعم از اسپانسر و شرکا نیز حضور داشتند که حضورشان هیچ دلیلی نداشت. در ادامه به آلمان سفر کرد و گفته شد برای مذاکره با رئیس فدراسیون فوتبال این کشور راهی آلمان شده اما با پایان این سفر، اخباری از آن منتشر نشد.
البته شایعهای بود که رئیس فدراسیون برای مذاکره با یک شرکت آلمانی با هدف ورود سیستم کمک داوری ویدئویی(ویایآر) به ورزشگاههای ایران راهی این کشور شده که این هم واقعیت نداشت و فقط دیدار او در این کشور، جلسه با سفیر کشورمان در آلمان بود.
عزیزیخادم در رابطه با این سفر گفته، برای پیگیری دیپلماسی فوتبال امیدوار است هر چه زودتر نماینده سفارت معرفی شود تا ارتباط میان فدراسیون و باشگاههای ایرانی با فوتبال آلمان و اروپا، قوام بیشتری یابد و مبادلات آموزشی، استعدادیابی و دانشافزایی مربیان و مدیران فوتبال و داوران شتاب بیشتری بگیرد.
البته مطرح کردن این صحبتها تعجب برانگیز بود؛ زیرا معرفی کردن یک نفر از سفارت ایران در آلمان برای همکاری فدراسیون فوتبال این کشور با ایران، بیشتر به یک شوخی شباهت دارد تا یک نگاه حرفهای به مقوله روابط بینالملل.
اصول مذاکرات فدراسیونها برای همکاریهای دوجانبه نامهنگاری و پیگیری از طریق امور بینالملل است اما عزیزیخادم میخواهد سفارت با یک رابط، بین فدراسیونهای ارتباط برقرار کند؛ آیا این روش توسعه فوتبال است؟ راستی هزینههای چنین سفری را چه کسی پرداخت میکند؟ چرا هیأترئیسه فدراسیون فوتبال روی سفرهایی با این هزینههای سنگین با برنامه و خروجی نامشخص، سکوت کرده؟
نفع فدراسیون فوتبال از این سفرها چیست؟ دلیل حضور عضو هیأتمدیره پتروشیمی امیرکبیر و مدیرعامل پتروشیمی زاگرس در لیتوانی چه بود؟ علت حضور عضو هیأتمدیره شرکت فرابورسی در این سفرها چیست؟ این سفر با اهداف شخصی بوده یا دغدغه فوتبال؟
بهجز لیتوانی و آلمان، سفر بلژیک نیز در برنامههای جناب رئیس و شرکا قرار گرفت. سایت فدراسیون فوتبال دلیل این سفر را دیدار با مهدی بیات مدیر باشگاه شارلروا برای همکاریهای مشترک و استفاده از تجربههایش بیان کرد. با این اظهارات، اکنون این پرسشها مطرح است که باشگاه شارلروا چه جایگاهی در فوتبال باشگاهی جهان دارد که رئیس فدراسیون در تدارک تجربه از مدیر آن است؟ مدیری که چندی پیش رئیس فدراسیون بلژیک بود و مشخص نشد چرا از کار برکنار شد.
ماجرای کمک داور ویدئویی
به نظر میرسید شاید مهمترین اقدام مثبت عزیزیخادم درباره گرفتن میزبانی برای تیم ملی و موضوع سیستم کمک داور ویدئویی باشد. تیم ملی ما پس از حدود دو سال توانست در بازی با سوریه میزبانی را تجربه کند و با وعدههایی که داده شد قرار بود بازی با کرهجنوبی نیز با حضور تماشاگر باشد اما در عمل چنین چیزی رخ نداد؛ اما موضوع مهم ماجرای اجاره کردن سیستم کمک داور ویدئویی است که چرایی آن برای اهالی فوتبال شفاف نبوده و پاسخ درستی به آن داده نشده است.
ماجرای ورود تجهیزات کمک داور ویدئویی به ایران از سال گذشته آغاز و گفته شد که فیفا اصرار دارد بازیهای انتخابی جامجهانی و همچنین بازیهای لیگ برتر با این سیستم برگزار شود. وقتی همه سرگرم بازی ایران و سوریه بودند، فدراسیون فوتبال با انتشار فراخوانی روی پایگاه اینترنتی خود از شرکتهایی که مجوز فیفا را دارند و یا دارای نمایندگی از شرکتهای مورد تائید فیفا هستند خواست در مناقصه واگذاری خرید و نصب این تجهیزات در فوتبال ایران شرکت کنند.
شرایط به حدی سخت بود که تنها یک شرکت ایرانی برای حضور در مناقصه پاکت داد و گفته شده این پاکت هم هرگز باز نشد!
حضور افراد غیرفوتبالی در سفرها
برای روشن شدن ماجرا، نگاهی به هشتماه پیش بازگردیم؛ از همان روزهای نخست، وقتی عزیزیخادم وارد فدراسیون فوتبال شد، شایعههایی پیرامون حضور برخی چهرههای ناشناس به همراه او به منتشر شد. چهرههایی که از نگاه اهالی فوتبال ناشناس و در عین حال برای عزیزیخادم و حمید مهرعلی رئیس و نایب رئیس فدراسیون فوتبال کاملاً آشنا بودند. وقتی در سفر به لیتوانی، آلمان و بلژیک برخی افراد ناشناس و غریبه، کنار عزیزیخادم و مهرعلی دیده شدند، این شایعهها و شنیدهها قوت گرفت.
حتی مدیر روابط عمومی فدراسیون فوتبال در دو برنامه مجزای رادیو و تلویزیون با بیان جمله «آنها با خرج خودشان در لیتوانی حضور داشتند»، حضور این دوستان را تائید کرد. اما این دوستان چه کسانی بودند؟ عبدالرضا موسوی مالک یک هواپیمایی خصوصی که فدراسیون او را عضو ستاد جامجهانی ۲۰۲۲ قطر معرفی کرده؛ متین دیداری همکار عزیزیخادم در پتروشیمی امیرکبیر و غلامرضا علیخانی، شریک تجاری حمیدرضا مهرعلی نایب رئیس فدراسیون فوتبال. کسی که قرار بود تجهیزات کمک داور ویدئویی را وارد کند آن هم از یک شرکت بلژیکی، اما بعد مشخص شد که این شرکت هنگ کنگی است!
سرمایه ۱۳ سنتی شرکت هنگکنگی
فدراسیون فوتبال که در فراخوان عمومی مناقصهاش اعلام کرده بود شرکتهای ایرانی خواهان همکاری با فدراسیون باید حداقل دارای ۱۰۰ میلیارد ریال سرمایه ثبتی باشند، اما قرارداد سیستم کمک داور ویدئویی را با شرکتی بسته شده که سرمایه ثبتیاش در هنگ کنگ تنها ۱۳ سنت معادل یک دلار هنگ کنگ است!
فاجعهبارتر اینکه، دستگاهی شبیه «ست تاپ باکس» وارد ایران شده نه ویایآر! اجاره این سیستم ۴۸ هزار یورو هزینه در بر داشته و از طرفی فدراسیون فوتبال چرایی اجاره آن را الزامات کنفدراسیون آسیا و فدراسیون جهانی فوتبال دانسته در صورتیکه هیچ الزامی نه از سوی فیفا بوده و نه از سوی ایافسی، زیرا هیچ داور یا ناظری از این دو مرجع به کشورمان نیامدند.
ضرورت ورود نهادهای نظارتی
با توجه به این مسائل، پرسشهای زیادی مطرح است؛ فدراسیونی که در ابتدای ورود، پول قند و چای را نداشت چگونه ۴۸ هزار یورو بیزبان را برای اجاره سیستمی که همچنان حرف و حدیثدار از آن وجود دارد، هزینه میکند آن هم بدون آنکه از آن سودی ببرد؟ اگر روزی شرکت هنگ کنگی به هر دلیل، به تعهدات خود عمل نکند، فدراسیون میتواند خسارت خود را از روی همین ۱۳ سنت دارایی شرکت هنگکنگی بردارد!؟
طبق قانون تجارت بینالملل، هرگاه یک شخص حقوقی (شرکت) تعهد به فروش محصول یا ارائه خدمات داشته باشد اما به هر دلیل موفق به انجام تعهد خود نشود، یکی از راههای جبران خسارت، علاوه بر املاک و اموالی که به نام شرکت و نه به نام مدیران آن باشد، سرمایه ثبتی آن شرکت است. امیدواریم نهادهای نظارتی به این موضوع مهم ورود کرده تا حقایق روشن شود.